گروه شهدا

گروه شهدا

پایی که جا ماند...

بایگانی
آخرین مطالب

فرمانده ما

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۵ ب.ظ

                                                                 


گذاشته بودندش توی قبر ، کفن رو باز کردند.مادرش آمد ، نفسی کشید ، گفت " پسرم تو رو به علی اکبر امام حسین یه بار دیگه چشماتو باز کن. چشمهایش باز شد یا بازشان کرد ، مادرش او را دید. دوباره چشم هایش بسته شد یا بستشان .

همه دیدند علی اکبر امام حسین کار خودش را کرد.



                 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۱
حمید صحراپور

نظرات  (۱۳)

سلام 
مطلبی که زحمت کشیده اید مطلب فرمانده ماست . 
البته  این حکایت عینا در بسیاری از سایتها و . . . می باشد
   سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که پس تفاوت منی که مدعی زیر دستی مستقیم او را دارم و غیر در کجاست ؟ 
آیا هیچ مطلبی برای بازشناسی این شهید بزرگوار که آبروی محل ما و ستاد ما و . . . بوده بدست نیاورده ایم . 
وظیفه من در قبال ایشان در کجا شکل می گیرد ؟ 
 

پاسخ:
برادر این نشون میده که خیلی ها قبل تر از ما به دنبال این شهید و مطلبش بودن اونم بطور کامل
البت نظر شما خیلی درسته ما باید بنا به توصیف شما مطالب ناب تری بذاریم که کسی نشنیده باشه چون ادعا داریم به ما نزدیکتر بوده و در نظر داشته باش که ایشون جزء شهدای سر شناس هستن
۱۴ مهر ۹۲ ، ۰۹:۵۰ علی اکبر قلیچ خانی

و احشرنا معهم...

۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۷:۱۳ یادواره شهدای مسجد
سلام
ضمن عرض تسلیت به مناسبت شانزدهمین سالگرد رحلت عالم وارسته استاد سید علی آقا نجفی گزیده زندگی نامه استاد در وبلاگ بارگذاری شده است. 
از میان دوستانم، علی اکبر صادقی را یک جور دیگر دوست دارم. از اویی که فقط یک عکس دیده ام با چند خاطره و یک مزار.

سلام

واقعا با وجود این فرماندهان ما چقدر توانستیم کار کنیم و به وظیفه خود عمل کنیم؟

با تشکر

۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۷:۱۲ امید زکی زاده
در خیالم دهم ازدوربه دلبر بوسه
می زنم بر لب و چشم و قدم و سر بوسه
پلک ناقص زدن از بوسه کامل کم نیست
هست با چشمک عشّاق تو خواهر بوسه
پاسخ:

به به

آن روز دوچشمت اماآرامشی دگرداشت
گویی که ازلب یارچیزی شنیده بودی
بامن بگومسافرازآن یقین قلبت
شایدبفهمم آن روزآخرچه دیده بودی

علوش از علی معلوم گشته

نمیدانم فقط که اکبر از علی چون است...؟

۰۷ آذر ۹۲ ، ۰۰:۱۱ یادواره شهدای مسجد
با « مراسم نام گذاری !! » به روز و منتظر نظر شماییم . 
درود به روت 
سلام و خدا قوت
مطلب تکان دهنده ای بود خیلی.ممنون

۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۳:۰۰ امیرحسین(زاویه)
سلام 

خیلی ممنون واقعا داستان زیبایی بود 

۰۹ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۶ یادواره شهدا
شما هم دعوتید !!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی